سایت " روزشمار جنبش کارگری ایران" ؛ با اعتقاد به مبارزات مستقل کارگران و دفاع از مطالبات بیواسطه آنان دربرابر نظام سرمایه داری ایران، تلاش دارد که استقلال عمل این مبارزات را درتمام عرصه ها و بویژه در تنظیم اخبار مبارزات کارگران و زحمتکشان ایران و جنبش های اجتماعی ( زنان - پرستاران - دانشجویان و جوانان - معلمان - بازنشستگان - ملیت های ساکن ایران ) و زندگی کودکان خیابانی کار، با ارائه منابع خبر روز شمارنماید.
تلاشم بر این بود که در این سایت آرشیو روزشمار را که طی سال های متوالی انتشار داده ام ، جای دهم .
همکاری یکایک فعالان کارگری وتشکل ها و نهادهای کارگری و ارسال به موقع اخبار به سایت " روز شمار جنبش کارگری ایران" ما را در پیشبرداین وظایف توامان کمک می نماید.
با احترام
امیر جواهری لنگرودی
گفتگوی هفته : در برنامه امروز گفتگوی کارگری همراه باامیر جواهری سخنگوی کانون همبستگی با کارگران ایران بمانند هر جمعه در خدمت شما بودیم و ایشان ضمن اشاره به چند نکته از جمله برگزار نشدن دادگاه حمید نوری بدلیل ابتلا به کوید ۱۹ در هفته گذشته ،در سخن آغازین به پرسش های ما در مورد مهمترین و اخبار در هفته گذشته و همینطور تجمع پراکنده پرستاران در کنار معلمان، توضیح دادند.
گفتگوی هفته : در برنامه گفتگوی کارگری این هفته همراه با امیر جواهری پس از سخن آغازین به سئوالات ما در مورد تحرکات معلمان و بازنشستگان، دادگاه حمید نوری و آخرین تحرکات کارگران سیندیکای شرکت واحد پاسخ گفتند.
گفتگوی هفته : در برنامه گفتگوی کارگری این هفته همراه با امیر جواهری که با اجرای شاهین کاظمی انجام شد. پس از سخن آغازین ایشان به پرسش های شاهین در رابطه با نگاهی به تجمعات کشاورزان اصفهان و به آتش کشیدن چادر ها . خواست کشاورزان و نیازهای آنان بر سر چیست ؟ صحبت کردند.
فیلمی از کانون همبستگی با کارگران ایران - گوتنبرگ(سوئد) : صدای کارگران هفت پته باشیم !
مجله کارگری هفته - امیر جواهری در باره اعتراضات کارگری و بحث کارورزی
مجله کارگری: اخبار کارگری و دستمزدها، فراخوان اعتصاب شورای شورایهماهنگیتشکلهایصنفی فرهنگیان
امیر جواهری لنگرودی در نشست وبیناری گذار؛ قدرت نیروی عظیم انسانی و جایگاه جنبشها(۳۱ تیرماه ۱۳۹۷)
تلویزیون دریچه گفتگوی فرامرز رفیعی با امیر جواهری لنگرودی پیرامون : قتل های خاموش وبررسی اعتصاب کارگر زندانی رضا شهابی
گفتگوی امیر جواهری با رفیق مهرنوش اشترانی از خانواده های جانفشانان کشتار دهه شصت و یکی از سخنگویان کمیته برگزاری هفتمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران
گفتگوی امیر جواهری با احسان حقیقی نژاد یکی از سخنگویان گرد هم ائی سراسری
گفتگوی امیر جواهری با محمد رضا شالگونی پیرامون چگونگی سازمانیابی تشکلهای مستقل و سراسری کارگران
مجله کارگری ، اخبار و اعتراضات روزجهانی کارگر و هفته معلم از امیر جواهری
حاصل کلام آنکه : مرتجعان اسلامی حاکم چنین تصور کرده و میکنند که با کشتن، تهاجم شبانه و دستگیری، شکنجه و زور میتوانند مقاومت و مبارزه را درهم بشکنند و ایران را به سرزمین سوخته بدل سازند. زهی خیال باطل. منطق همارۀ ستم دیدگان و استثمار شوندگان، در سراسر تاریخ مبارزۀ طبقاتی، مقاومت ومبارزه تا پیروزی است. چنین بوده و هست تاریخ بشر تا به امروز.
رژیم چپاولگر سرمایهداری اسلامی و همۀ کارگزاران نظام، حلقه به حلقه و روز به روز،ناظر قدرت همگرایی وسیع جنبشهای کارگری، معلمان، زنان، پرستاران و بهیاران، بازنشستگان، دانشجویان، گرسنگان و لشکرعظیم بیکاران و نیروهای حاشیۀ تولید و کودکان کار، جانبداران محیط زیست و دستفروشان و زنان سرپرست خانواده، اندیشه ورزان عرصۀ قلم و پیکار و روستائیان زحمتکش جان به لب رسیده... محاصره شده و با این سطح دستگیریها، آتش خشم این جنبشها شعلهورتر خواهد کرد.
همبستگی جهانی با جنبش کارگری ایران ودیگرجنبشهای اجتماعی، سیمای نوینی به مبارزۀ مردم ایران علیه حاکمان مرتجع داده است و شعار «زندانی سیاسی به همت تودهها، آزاد باید گردد»، به فریاد بلند زنان و مردان مبارز جامعۀ ایران تبدیل شده است. هیچ نیرویی با بگیر و ببندهایش نمیتواند جلو این توفان برخاسته و سهمگین از پائین، از کف خیابانها، از کارخانهها، جادههای خاکی و حاشیهها را سد کن؛ « دیگه تمومه ماجرا » !
یا ما سرخصم را بگوبیم به سنگ
یا او سر ما به دار سازد آونگ !
جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ برابر با ۲۰ می ۲۰۲۲
یک چیز روشن است و آن نیز با درس آموزی از گذشته فراهم میآید؛ اگر سازمان نیابیم، اگر پیوسته و یکی نشویم تا برای مقابله با گرانیها و وضعیت بحرانی موجود، رشد روز افزون فقرو فلاکت تودهای و همچنین ایجاد تغییرات اساسی و تعیین کننده درکشور،اگرراه همگراه شدن را برنگیزنیم ؛ راه به جایی نخواهیم بردوباردیگر،عمله سرکوب می توانند مارابه غل وزنجیر کشند.پس همبسته شویم!
برای به سامان بردن اعتراضات راهی جزاتحاد وهمبستگی هرچه بیشتر میان بخشهای مختلف اعتراضات ومبارزات زنان،پرستاران وبهیاران، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان شاغل و روزمزد وقراردادی، کانونیان اهل قلم،بازنشستگان وفعالان محیط زیست،جوانان محلات،لشکرمیلیونی بیکاران، کارگران کشاورزی ولایه های مختلف طبقۀ کارگروبسیج چند میلیونی نیروی حاشیه تولید... وجود نداشته و نخواهد داشت.
این صف عظیم همگرایی، نقطۀ پایانی است برجداییها و صفهای ناپیوسته، که طی بیش از چهار دهه روی هم تلنبارشده است.گرانی نان،ماکارونی ودستمزد پائین وسایر مایحتاج روزمره گذران زندگی، نقطۀ جوشش و غلیان وسیعترین تودۀ شهری و روستایی و جمعیت چند ده میلیونی حاشیه نشین نیروی توامان توده گرسنگان ومردم نادار،فصل مشترک این جابجاییهایند.... این نظام نمی تواند به خواسته های مردم پاسخ گوید ونمیتواند به مردم نان بدهد .آنان به جای نان، دندان مردم را می شکنند!
من برآنم: جنبش دادخواهی،قائم به فرد، حزب و سازمان و گروه خاصی نیست و قائم به ذات اش است وبر شانه های تک تک فعالین سیاسی دادخواه و خانواده آنان حمل شده تا به اینجا رسیده است! اساس دادخواهی بربنیاد حقیقت تعریف میگردد. دادخواهی همین است! هم صدا شدن با مادران، پدران، همسران و فرزندان همهی ایرانیان جانفشان خفته درخاورانهای ایران، بدون گره زدن نامِ مبارزان با وام خواهی حقوق بشری اتحادیهی اروپا که نمایندهاش در جریان مضحکهی نشست قاضی مرگ "ابراهیم رئیسی" برتخت قوۀ اجرایی کشورمان ایران، با نشان حقوق بشری مهمان این جانی و حاکمیت جنایتکار بودهاند.
باری ما بدون کمترین لغزشی جادۀ پرپیچ و خم سنگلاخ را در مینوردیم و امروز درخواست اشد مجازات از داجنب دادستان ها و وکلای شاکیان و شاهدان، برای حمید نوری جنایتکار، یک پیروزی بزرگ برای تمامیت جنبش دادخواهی مردمان ایران است. برای همگامی آنچه پیشروی ما است، پژواک صدای دادخواهی همۀ مردمان رنج کشیده و دادخواه، به وسعت ایران باشیم!
یادداشت:
به آنانی که هیچ نمیگویند!
چندان مهم نیست که این شعر را برتولت برشت سروده و یا مارتین نیمولر، هر چه هست حکایتی ست که سالها آن را زیستهایم. مایی که هیچ نمیگوییم...
در آغاز نازیها، برای گرفتن کمونیستها آمدند
من هیچ نگفتم و سکوت کردم، لام تا کام دم نزدم.
زیرا من کمونیست نبودم.
بعد سراغ سوسیالیستها آمدند،
سکوت کردم، زیرا سوسیالیست نبودم.
بعد برای گرفتن کارگران و اعضای سندیکا آمدند
من چون در شمار آنها نبودم، هیچ نگفتم
زیرا من عضو سندیکا نبودم.
یهودیها را که هدف گرفتند،
بازهم واکنشی از خود نشان ندادم،
چون یهودی نبودم.
سپس برای گرفتن کاتولیکها آمدند
من باز هیچ نگفتم
زیرا من پروتستان بودم.
سرانجام برای گرفتن من آمدند
دیگر کسی برای حرف زدن باقی نمانده بود
حالا هیچ کس نبود تا صدایی به اعتراض برآرد!
حالا حکایت ماست. که هر روز از پس روز دیگر، یکی را احضار، آن دیگری را بازداشت و به آن سومی دستبند میزنند و آن آموزگار چهارمی را از کار بیکار میکنند و پنجمی را تبعید و ششمی را در زندان به غل و زنجیر میکشند و هفتمی را بعد از سپری کردن دوران زندان وی، به ملی کشی وا میدارند تا به روزگاری که فرزند، پدر را نشناسد و... این داستان همچنان ادامه دارد. در پیچ و خم این روز گار پر قیقاج، دقیق فکرکن شاید، فردا نوبت من و تو و ما باشد.
زنده یاد فرزاد کمانگر، معلم آزادۀ اعدامی کُرد در بخشی از یادداشت بلندش به نام «بندی بند ۲۰۹» مینویسد: «اتاق بازجوییمان همان اتاقی بود که رانندههای شرکت واحد و معلمها بازجویی شده بودند. میز بازجویی همان میزی بود که دانشجوها بر روی آن یادگاری نوشته بودند و تختی که من روی آن می خوابیدم، همان تختی بود که "عمران" جوان بلوچ قبل از اعدام رویش نوشته بود، دلم برای کویر تنگ شده، چشم بندمان هم همان چشم بندی بود که اعضاء کمپین یک میلیون "فریاد خاموش" به چشم داشتند، پس نباید غریبگی کرد و نباید هم دیگر را فراموش کرد، اینها همه یک جورهایی آشنایند. این جا همه چون شمایند، راستی، فکرکن شاید فردا نوبت تو باشد...» (۱)
یادداشت معلمی که جان بر سر آرمان خویش نهاد، هشدار بیمثالیست برای یکایک ما که ضربت فراموش نشدنی بیش از چهار دهه حاکمیت سیاه ضد فرهنگیاش را در تمامی عرصههای زندگی تجربه کردهایم. من پیشتر هم در فیس بوک درباب صدور حکم ضد انسانی و ابلهانه به رسول بداقی عزیز نوشتم: «چنین حکم ضد انسانی، آغازیست برای شلاق کش کردن همه معلمان کشور ... رسول سر آغاز راه است ... باید راه پیشروی حاکمیت را بست!!»
این حکم ضد انسانی باید باطل شود و در مطالبات فرهنگیان کشور در اعتراض روز یکشنبه یازدهم اردیبهشت برابراول ماه مه روزهمبستگی بین المللی طبقۀ کارگر، در سراسر کشور باید بدل به فریاد بلندی گردد و خواستارچنین احکام ضد انسانی گردیم.
منبع:
۱) آرش زمانه، یاد نامه زنده یاد فرزاد کمانگر، بندی بند۲۰۹ ، ص۶۱
امسال همچون خبرهای روز شمار سال گذشته نشان میدهد: صف مستقل کارگران ، فرهنگیان و با زنشستگان و کشاورزان وهر نیروی مطالبه گر که برای دست یافتن به خواسته خود، دست به اقدام میزند - علیرغم داشتن خواستههای مشترک (پیرامون آزادی هم طبقهایهای زندانی بعبارتی آزادی و لغو احکام صادره برای فعالین مطالبه گر- آزادی بی قید و شرط تشکل یابی مستقل- دشواری امنیت شغلی، مسئله همسان سازی، بازگشت برسرکار وجلوگیری ازاخراج ها، مبارزه با کالایی سازی و واگذاری همه ضمایم نیروی کار به دست بخش خصوصی و سپردن حوزه کنترل آنها به دست مافیای پیمانکاران رانت خوار، رودررویی دربرابر تورم نقطه به نقطه و مبارزه برای مزد برابر درمقابل کاربرابر یا دستمزد شایسته- فرصتهای شغلی برابر فارغ ازجنسیت - برخورداری از سلامت و بهداشت رایگان، بیمه همگانی و رایگان و بیمه بیکاری مکفی و تامین بیمه دوران بیکاری و سایر امورمشترک...) همواره جداگانه در سطح شهرها و استان و کشور دست به اقدام میزنند و با توجه به فرازهای یاد شده، همچنان زیرچکمۀ سرمایهداری حاکم، سرکوب شده، عملا پاسخ نمیگیرند. بی هیچ تردیدی هر یک آنان نمیتوانند بدون همبستگی و جای نگرفتن در پیکرۀ سراسری و واحد و همبستگی فزاینده به نتایج دلخواه خود دست یابند.
چه چیزی میتواند این مجموعه تحرکات پراکنده را به نتیجۀ قانونمند مبارزۀ مشترک و هدفمند برساند؟ برای من تیتر انتخابی بیش ازهر چیزی این مضمون عمومی جنبش عظیم طبقاتی را با خود دارد «یکی شویم» لازمۀ این یکی شدن در بطن تعریف معنایی «کارگر متشکل همه چیز و کارگر متفرق هیچ چیز» همواره و بیش از اقدامی، پاسخ لازم را به این پرسش اساسی میدهد: «این درد مشترک، هرگز جدا جدا درمان نمیشود. دشوار زندگی، هرگز برای ما، بی رزم مشترک، آسان نمیشود».
قابل یادآوریست که روز شنبه، ۲۷ فروردین ۱۴۰۱ رامین صفرنیا، وکیل رسول بداقی در توییتی اعلام کرد: «موکلش آقای رسول بداقی بابت اجتماع و تبانی به چهار سال حبس و به اتهام فعالیت تبلیغی به یک سال حبس محکوم شده. رسول بداقی همچنین به منع خروج از کشور و منع اقامت در تهران و تمام استانهای همجوار به مدت دو سال محکوم شده.» این حکم و احکامی از این نوع که حُکام شرع با تسبیهانداختن به سان هواسنج سیاسی برای راهبستن بر ادامهی مبارزهی معلمان و زنان و دانشجویان و بازنشستگان و کارگران میتراشند، راه به جایی نمیبرد. باید به سردمداران اطمینان داد که این شیوهی سرکوب در پاسخ به خواست تودهی مردم، به ویژه فرهنگیان در هیچ دورهای از تاریخ مشکلگشا نبوده. نباید منتظر بمانیم تا زندگی سپیده قلیان، زینب جلالیان، اسماعیل گرامی، هاشم خواستار، اسماعیل عبدی، علیرضا ثقفی و دیگرانی ... که در زندان جان وسلامتیشان در خطر است و عمر با ارزششان در دست حکومت گروگان گرفته شده، به سرنوشت شاهرخ زمانیها، محمد جراحیها و بکتاش آبتینها و مهدی صالحی بدل شود. این بیتوجهیها همواره در سطح جامعه و افکار عمومی جهان نتیجهی معکوس داده. حکومت نخواهند توانست جنبش فرهنگیان را که ریشه در ارادهی آگاهانه و آمیخته به دلیری یکمیلیونوهشتصدوپنجاههزار فرهنگی شاغل و بازنشسته داشته و دارد، در دل جنگ نابرابر اکثریت خاموش تودهی فقیر بهپاخاسته برای زمان طولانی با سرکوب بخشکاند. صدای بهپاخاستگان ساکتشدنی نیست. فعالیت عمومی در همصدایی حول مسائل مشترک میتواند اینگونه احکام را پاره کند و صف مشترک شعار آزادی معلم زندانی و آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی را در کنار باطل اعلامداشتن برگهای احضار و باطل اعلامکردن احکام ضدانسانی صادرشده در دل بیشمار مطالبهی بیپاسخمانده را همچنان در دستور کار خود قرار دهد.
این مجموعه تحرکات تنها و تنها با همفکری و سازمانیابی لازم و ضروری امکان متحققشدن و فعلیتیافتن دارد. به امید آنکه امسال شاید فعالیتهای همسو و متشکل در طرح و بیان مطالبات و اعتراضات گروههای گوناگون زحمتکشان در جامعه باشیم.
در بستر تقابلی که چشم انداز گسترش آن مطرح است، توجه به تنوع شکلهای اقدام از اهمیت مضاعفی برخوردار است. فعالان و کنشگران جنبش کارگری به همراه دیگر نیروهای مطالبهگر، عملا در هر منطقه با توجه به قدرت سازمان یابی مستقل، برآورد ناشی از توازن قوا و دامنۀ برخوردهای امنیتی، در خصوص گرامیداشت اول ماه مه به شکلهای متناسب اقدام خواهند کرد. این تناسب میتواند شامل توجه و بهره برداری از همزمانیهای اعتراضی موجود در میان گروههای مختلف مطالبهگران میدانی در کف خیابان هم باشد. زیرا جبر ناشی از مبارزه برای حق بقا در شرایطی که حاکمیت جز فریب و سرکوب و زمان خریدن ها به عنوان ابزارهای مقابله با جنبش مطالباتی پاسخی ندارد، چارهای نمیگذارد جز این که یکشنبۀ اعتراضی بازنشستگان و پنجشنبههای اعتراضی فرهنگیان با روزهای اعتراضی سایر گروههای مطالبهگر پُر شود و همۀ روزهای هفته، روزهای حضور گروههای گوناگون در میدان مطالبهگری در کف خیابان شود. این یکی از راهکارهای عمومی شدن اعتراضات در کف خیابان است که عملا گرایش به آن از درون جنبش مطالباتی بیرون آمده است؛ راهکاری که اگر در گام اول فضای مساعدی برای هم راهیهای تصادفی، هماهنگ نشده و برنامه ریزی نشده و غیر رسمی به شکل موازی در کف خیابان فراهم میکند در گام بعدی میتواند اعتراضات پراکنده را بر پایۀ فصل مشترکهای موجود گروههای مطالبهگر سازمایافته تر متحد کند.
در ایران و در جهنم جمهوری اسلامی،میتوان برگزاری مراسم یازدهم اردیبهشت (اول ماه مه) و دوازدهم اردیبهشت (روز معلم) را به وسیلۀ یک رشتۀ سرخی به هم وصل نمود. میتوان این دو روز را به تجلی گاه آگاهی بخش برای همۀ نیروهای مطالبه محور درون جامعه، برای فائق آمدن به سطوح گوناگون دشواریها، با به کارگیری دهها شکل و شمایل جمعی، به شکلی شادی بخش و رزم مشترک، به دور از چشمان گزمگان و عملۀ نظام به نمایش گذاشت. بدین معنی سعی کرد مطالبات مشترک را در تجمع شهرهای گوناگون و یا به شکلهای مختلف در گرامیداشت این دو روز طرح نمود و به خیابان، کوه، در و دشت و محیط کارگری و خانوادههای معلمان زندانی برد.
یادمان نرود: در ایران تاریخ خونبار مبارزۀ طبقاتی در طی چند دهۀ اخیر دو نظام (شاه و شیخ) نشان داده هنوز آن دشمنی و عداوت پایهای بین دو قطب سرمایه و کار یا صاحبان سرمایه و کارگران مزدی تداوم داشته و دارد. هنوز که هنوز است کارگر، معلم و بازنشستۀ زن و مرد و بیکار امروزی که کارگران دیروزیاند، در تمامی لایههای کارگران بخشهای (خدمات، تولیدی و بخشهای صنعتی) همه و همه مجبورند برای گذران زندگی، نیروی کار خود را در یک یا چند رابطۀ ساده بفروشند و برای بقاء خود تلاش و مبارزۀ متشکل و سازمانیافته نمایند.
لازم است گروههای حامی افغان ها در محلات سازمان داد و به این ترتیب با هر سطح توهین و ناسزا گویی به زنان و دختران و پسران مهاجر افغانستانی پایان داد . با آن دست از آدم نماهای مدعی یا ناسیونالیست های الدنگی که این خباثت ها و جنایتها را تایید میکنند تا کمر در برابر یک اروپایی مو بور خم می شوند و کرنش می نمایند به جد به مبارزه و مخالفت دست زد.
باید با صراحت اعلام نمود: بد رفتاری بیمانندی که طی بیش ازچهاردهه با کارگرافغانستانی درایران توسط سیستم سرمایه داری حاکم وبخش تالانگرخصوصی رانت خوارو پیمانکاران شهرداری ها صورت گرفت ؛هیچ چیزجز تحمیل حقارت بارترین فشارها درعرصه کاروزیست برای این مردم شریف وبی ادعا و کم هزینه بدنبال نداشته است . افغان ها ی زحمتکش،مردمانی قانع، ساده ، صمیمی و خوش بیان ، بی آلایش وبی پیرایش اند که طی دوره اخیر با بازگشت طالبان ، در گروههای پُرشمار از افغانستان فراری و عازم مرزهای ایران شده اند . ما که خود تجربه حاکمان نا انسان داعشی را به تلخ ترین شکل در زندگی روزمره خود تجربه کرده ایم .باید با آغوش باز افغانستانی های که بدلیل جنگ و نا امنی مجبور به فرار ازکشور خود و پناه گرفتن در سطح کشورهای همسایه خود شده اند. ، با گرمی و انبساط خاطردربغل بفشاریم و آنان را همزبانان و همرنگ خویش بپنداریم و در برابر توهین ، اذیت و ازار آنان سکوت ننمائیم و سرکوب یکایک آنان را قویا محکوم سازیم!!
باید با صدای بلند یاد کرد؛ انجام تظاهرات اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت) همان طور که در سال گذشته شاهد بودیم، در کشوری مانند ایران، که در ظرف اختناق سیاسی شدید و بی مانندی به سر میبرد، علیرغم شرایط کرونایی حاکم، در تهران، کردستان و جنوب ایران به شکلی خود را نمایاند و در نوع خود عملی خارق العاده بود. اما امروز هیچ حرکتی را نباید با آغاز دورۀ گذشتهاش سنجید. علیرغم تهاجم به تجمع اول ماه مه (۱۱اردیبهشت) سال گذشته، در طی سال، ما شاهد صدها تجمع بزرگ وگاه سراسری جنبش معلمان بودیم. ما در کنار شکستها،عقب نشینیها، سرکوب گریها، شاهد پیروزهایی هم بودیم. نباید یادمان برود در شرایط امروز، هر سطح پیروزی تنها در سایۀ اتحاد، اتفاق تمامیت اردوی میلیونی کار به دست میآید و ادامۀ همین وحدت است که میتواند هدف نهاییتری از پیشروی را میسر نماید.
شرارههای سرخ اول ماه مه (۱۱اردیبهشت)، روزهمبستگی کارگران، نه تنها در میادین، خیابانها، کوچه و پس کوچهها و محلات کارگری و حاشیۀ شهر که زحمتکشان درکنارهم میزیند، بلکه در شرایط فعلی لازم است به درون تمامی نیروهای مطالبهگر راه یابد. باید به سوی هم بشتابیم و آغوش بگشاییم . فرصت زیادی نیست.
…هرچند اکنون به وضوح نمیتوانیم شادی کنیم
و نمیتوانیم درآرامش به سوی هدفهای نجیب خویش گام برداریم
با این همه، ما خداوند سرنوشت خویشیم، بهاریم، جوانی هستیم، سپیده دمیم!
و نخستین روز مه، روز ماست، از آن ِ ماست *
حاصل بحثهای طرح شدهام این است:امروزجامعه مادرسطح تمامیت جغرافیای کشور،بابرآمد برزگ ونسبتا سراسری درحال شکوفایی دربرابر کلیت نظام،درمتن شکاف درونی بالایی ها ازیکطرف و وخامت همه جانبه اوضاع اقتصادی- اجتماعی از طرف دیگرمواجه است. این مجموعه زمینه مناسبی برای پیشروی جنبش های مطالباتی فراهم می آورد. دروضعیت موجود وگذرازمطالبات بی پاسخ مانده از سالهای گذشته تا سال ۱۴۰۰ ودشواری شرایط کرونایی در موجودیت کلیت طبقه مزدو حقوق بگیردرتمامیت سیاست های تاکنونی بوجود آورده، در سال جدید، خاصه در مقطع روز جهانی کارگر (اول ماه مه) و روزمعلم،جنبشهای مطالباتی زنان، پرستاران، بهیاران، بازنشستگان، معلمان و کارگران، یعنی همهی مزدوحقوق بگیران، درهمسوئی با اعتراضات و عمل متحدانه و چشمگیر و هماهنگ یکدیگر میتوانند رسالت تاریخی خود را در پیوند با هم و در ارتباط منظم تشکل های مستقل صنفی خود، حول پایهایترین مطالبات و خواستهای مشترک مانند دفاع از حق تشکل و اعتصاب ، تجمعات آزادو درمان عمومی و تحصیل رایگان و حداقل مزدبرپایه تورم نقطه به نقطه و بالای خط فقر، تا رتبه بندی و همسان سازی و بازپس گیری اندوختهی صندوقهای تامین اجتماعی و صندوق ذخیرهی فرهنگیان و پایان بخشیدن به احضارها و بازداشتها و آزادی همهی زندانیان عقیدتی و سیاسی و... پیگرفته و قدرتمندتر خواهند توانست حکومت و دولت و کارفرماهایشان را به تمکین خواستههایشان وادارند! باید از همین امروز به تبلیغات گستردهای دست زد تا بتوان این روزها را به همراهی و همبستگی صف مستقل اکثریت عظیم نیروهای مطالبهگر جامعه، در میدان ماند، گرد هم آمد، بازو در بازوی هم نمود و برای پیشروی و عقب نشینی ننمودن، همهی قدرتمان را در کف خیابان به نمایش بگذاریم.
آزادی و دموکراسی را در هیچ جای دنیا به مردم هدیه نمیکنند. تجربهی تمام انقلابات و تحولات بشری تا به امروز نشان داده است که برای تحقق دمکراسی و دستیابی به آن، باید جنگید و مبارزه کرد!
این جنگ، باید جنگ همهی نیروهای مطالبهگر و مردم آزادهای باشد که برای دستیابی و استقرار دمکراسی و راه یابی به آزادی و حق حاکمیت مردم بر مردم، سازمان یافته و متشکل، مبارزهی آنان را باور دارند و تمامیت قدرت ازما بهتران را به هیچ انگاشته و باور نداشته باشند؛ بلکه برعکس باید بدون هرسطح سازشکاری، وچشم داشتن به غیب، چشم فرو بندند و برای درهم شکستن همهی دستگاههای سرکوب نظام جمهوری اسلامی به اتحاد عمل و یگانگی نیروی خویش باور پیدا کنند. نباید تردید داشت که دمکراسی موهبتی الهی نیست که طی یک روز آفتابی آن را برسینی گذارند و به ما هدیه کنند، بلکه امری زمینی و دست یافتنی است و برای وصول و تحقق آن باید با دشمنان آزادی و دمکراسی جنگید وبه این جنگ باورداشت. نباید به وعدههای توخالی، نه به نیروی آسمانی، دل بست و نه به قیصر و نه به خطیب باور داشت؛ باید خود به رهایی خویش بیاندیشیم و برخیزیم. راه رستگاری مشترک ما در همگرایی و پیوند عمیقیست که در دل مبارزهی ما حول دستیابی به خواستههای مشترکمان خود را تعریف میکند. همهی ما باید خود بر کورهی هم بردمیم و آهن را گرما گرم بکوبیم. از همین امروز و با تمام قدرت متحدمان، یکی شویم!
بیاییم هرآنچه متحدترازگذشته،درآستانۀ اول ماه مه، روز همبستگی جهانی کارگر، با تشویق کانونهای صنفی برای برگزیدن نمایندگان خود برای معرفی وعضویت درشورای هماهنگی فرهنگیان ایران، عموم تشکلهای فرهنگی مستقل را در امر همراه شدن با دیگر جنبشهای اجتماعی و با اعتراضات و اعتصابات، برای آزادی همه زندانیان سیاسی وعقیدتی و لغو احکام آنها و جلوگیری از تهدید و بازداشتهای خودسرانه و نیز برای ریشه کن کردن تبعیض و نابرابری و رسیدن بە مطالبات برحقمان را در دستور کار مقدم خود جای دهیم.
درسال جدید برای فرهنگیان کشور گزینه میدانی ، قدرتمند ترین گزینه برای فرهنگیان درراستای دست یابی خواست ها و دیده شدن در برابرچشمان جامعه است .
اما از حق نباید گذشت. در کنارهمۀ پلشتیهای بی پایان حکومت در سال ۱۴۰۰ همچنان شعلۀ زیباییها نیز در گوشه و کنار جامعۀ ما زبانه میکشید و رقص شعلهور مبارزه و پیکار و کار دم به دم زحمتکشان در شعار: «تنها کف خیابون، به دست میاد حقمون» تجلی بخش بود. بی هیچ اغراقی، روزی نبود که شاهد حرکت اعتراضی اردوی رنج و کار جامعه در خیابانها، برابر مجلس اسلامی، ریاست جمهوری، سازمان برنامه، وزارت کار، آموزش و پرورش، استانداریها، فرمانداریها و شهرداریها در پیکرۀ جنبش مطالباتی زحمتکشان در چهار گوشۀ جغرافیای ایران نباشیم. زیبایی اتحاد عمل معلمان، بازنشستگان و کارگران. جانفشانی کادر بهداشت و درمان برای نجات مردم از بیماری مهلک کرونا، گسترش دوستیها وهمدلیها برای حل مشکلات روزمرۀ مردم در کشاکش مرگ نابهنگام شجریان و تجلی ارادۀ مردم در برابر حاکمیت آزادی ستیز که به عمد بکتاش آبتین را در دی ماه در زندان به قتل رساند و اعتصاب گستردۀ زندانیان سیاسی، در اعتراض به قتل بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران، نشانه های بایستۀ همبستگی جنبش آزادیخواهی مردم را در کنار آزادی معلمان زندانی و آزادی زنان زندانی زینب جلالیان و سپیده قلیان به نمایش گذاشته شد.....امروز همه نیروهای مطالبه گر....؛ میتوانند در همصدایی و گسترش همگرایی، همبستگی وهمپوشانی گسترده، یک بلوک مستقل کارگری برآمده از اکثریت عظیم مردم برای اکثریت عظیم مردم و درخدمت آن را شکل داده تا باهجوم گستردۀ سرمایهداری حاکم به حق حیات فرودستان و زحمتکشان برابر دخالتهای امپریالیستی در جمیع جهات مقابله کند. این همه را چشمۀ فزایندۀ اول ماه مه، روز جهانی کارگر ۱۴۰۱ که در پیش است، نویدبخش است تا شاهد گستردهترین همگراییها باشیم، چنین باد.
هرحرکت اعتراضی خیابانی هر حد هم گسترده و بلوغ یافته باشد، به تنهایی نمیتواند خلاء آلترناتیو جنبش اجتماعی را برابر رئیسی رئیس دولت وقت و قالیباف رئیس مجلس و همهی جک و جانورهای رژیم اسلامی و کل این حاکمیت سیاه، نمایندگی کند.
شعار را نباید در خلا داد و خود را خشنود ساخت. تحول اجتماعی را یک نیروی معین به تنهایی نمیتواند به ثمر برساند...
هر حرکت تودهای به نفع یک جبههی تودهای عظیمتر، با دفاع از ابتداییترین نیازمندیها و مطالبات شروع شده و به تدریج که این مبارزه بسط و توسعه یافت، اشکال و شعارهای مبارزهی خود را تغییر میدهد. امروز که آن جبههی تودهای قدرتمند را نساختیم و هرکداممان به تنهایی در عرصهی مبارزه خود را پیشقدم و پیشگام میدانیم و آدمکشان و آدمفروشان نظام به شکل یک دیوار حائل برابر هر سطح از پیشروی ما از خود با هزار و یک ترفند مانند احضار، بازداشت، زندان، تبعید و اخراج از کار و پروندهسازی که حربههای نخنمای آن در هر مرحلهای دهن باز کرده است، دفاع میکنند، صرف صدور تیزترین و برندهترین شعارها به تنهایی، راهگشا نخواهد بود.
شکلگیری حاکمیت مردم به وسیلهی خود مردم، حیاتیترین پیش شرط رهایی طبقهی ما است و هر چیزی که برای مردم و بدون مردم باشد، خود در اساس پوششی برای تسلط بر مردم تلقی میگردد. نباید قیم مردم و تودهی مطالبهگری بود که امروز در ارتش گرسنگان دهان گشودهاند و فریاد بر میدارند و آواز سر میدهند:
ما بازنشستگانیم؛ تا محروم و زیر فشاریم، معترض میمانیم!
تنها کف خیابابون / به دست میاد حقمون
باید با تمام قوا به یاریشان برائیم؛ به پیش!
بیشرف های ریزودرشت امنیتی ازجان کارگرساختمانی کاک عثمان اسماعیلی چه می خواهید؟!
اوبه ستیزمسلحانه علیه شما مشغول است که راحتش نمی گذارید؟!
اوعملیاتی محقیرالعقولی را فرماندهی می کندکه به وحشت افتاده اید؟!
اوسازمانگربلامنازع مردم شریف کردستان است که دربرابرشما رُخ گشوده که اینگونه وحشیانه،با ابزاروالات نظامی درلباس شخصی، نه یک نفرودونفروسه نفروبلکه درجنگی نابرابر برسر وی میریزید تا ابزار رعب و وحشت درجامعه ایجاد کنید و نفس کش بطلبید؟ کورخوانده اید!
بدانیدودریابیدکه اینگونه در سنگ فرش های کردستان،باد می کارید،کسی که باد میکارد طوفان دروخواهد کرد ... گفته باشیم!
مردم جامعه اما توان و انگیزه از اتحاد میگیرند و هر چه متحدتر، قویتر میشوند. رقابت مرگبار میان سیل گرسنگان و بیکاران برای یک لقمه نان به قیمتی مادون همین حداقل دستمزدی که خودش هم اکنون بیش از سه برابر زیر خط فقر است، آنچنان دهان بازکرده که برای تمامی نیروی رنج و کار یا نیروی مطالبهمحور جامعه بیش ازهر زمانی، مبارزه بربستر نان وجان، راهی جز سازماندهی تشکل مستقل طبقاتی خویش و سراسری نمودن اعتراضات و بازگشت به خیابان باقی نمانده است!
در برابر این تعرض، همچنان که در واکنش به کسرحقوق معلمان با تجمع اعتراضی فرهنگیان در برابر دیوان عدالت اداری کشور، شاهد بودیم؛ یا همانگونه که پیشتر شاهد اعتراضات گسترده و پیگیر بازنشستگان در تهران و همزمان شهرهای دیگر کشور در قالب یکشنبههای اعتراضی بودیم، تا اینکه این اعتراضات باعث اجرای همسانسازی وافزایش حقوقها شدند؛ مجداً ومجداً باید اعتراضات خیابانی را حول مطالبات فراگیر و اساسی، سازماندهی کرده و به راه اندازیم.
امروزهمچون دیروز،گره خوردن سراسری وسازمانیافتهی اعتراضات زنان، کارگران، بازنشستگان، معلمان، دانشآموزان و دانشجویان، کارورزان اندیشه و قلم، روستائیان زحمتکش، نیروی عظیم و میلیونی بیکاران و تودهی زحمتکش حاشیهنشین پیرامون استان ها و شهرستان های بزرگ ،برای مقابله با خشونت افسارگسیخته و تحلیل قوای بدنهی نیروهای سرکوب میتواند بسیار مؤثر باشد. باید فریاد بر آورد: پاسخ تشنگی زحمتکشان ما گلوله نیست بلکه گستردگی جبهه اتحاد و یگانی و همبستگی مردمان ما و سراسری نمودن این اعتراضات در همبستگی با مردم زحمتش خوزستان و اعتراضات و اعتصابات مردم و کارگران پروژه ای نفتگران و کارگران هیفت تپه است که همچنان در اعتصاب و اعتراض اند!
با توجه به قطع و محدود سازی دسترسی به اینترنت و تلفن و در غیاب رسانههای مستقل و آزاد درون کشور، امر اطلاع رسانی را میباید در سطح خارج از کشور به گستردهترین شکل به درون جامعه میزبان برد و بر پراکندگیها فائق آمد و سازماندهی اعتراضات را به شکل وسیعتری در دستور کار داشت!
باید در خارج از مرزها، فرصتهای اعتراض به جوانب مختلف سیاستهای حاکمیت و سرنیزهی سرکوبگران را درهم شکست و به دفاع از عموم مردم کشورمان به خیابان آمد و به اطلاع رسانی رسانهای کمک نمود!
اعتصاب بزرگ نفتگران تداوم درآمیزی نه پُرطنین مردم به مهندسی انتخابات و حرکت های «کف خیابان» بود. درهم آمیزی سطوح مختلف اعتراضات با حرکت های کف خیابان، راه اعمال قدرت و پیروزی طبقهی کارگر است. به موازات آن نیاز به همگرایی جنبشهای اجتماعی و لایههای گوناگون معترض طبقهی کارگر و حقانیت بخشیدن به استقلال این جنبش الزامی است. صدور بیاینههای شعاری، جعلی و اطلاعیههای قلابی به نام طبقهی کارگر و به نیابت از کارگران تلاشگر پروژه ای و یا کارگران اعتصابی پیمانی نفت، با هدف مصادرهی اعتبار اعتصابات به نفع حزب، سازمان و یا جناح سیاسی ورشکسته معینی، کاری ناشایست و به زیان کارگران اعتصابی و مخدوش کردن این صف مبارزاتی است. صادرکنندگان بخشا بعضی از اطلاعیهها که به ظاهر در جای خنکی نشستهاند وازحرم گرمای اعتصابات به دورند، باید بیش از هر موقع حساسیت لحظه ای که درآنیم را در یابند. مدافعان واقعی طبقهی کارگر بیش از هر چیز به همراهی با این طبقه و حفظ استقلال جنبش کارگری از تعرض سرمایه - دولت سرمایه خوار، کارفرمایان و پیمانکاران جیره خوار، شورای اسلامی، بسیج کارگری و.. احزاب و سازمان ها می اندیشند. آنان به جای برخوردهای مصادره ای ، از امکانات و همهی توان خود برای کمک رسانهای و حتی میدانی به کارگران بدون هیچ سوء نیت و چشمداشتی استفاده می کنند.
چه خوب است نه به جای کارگران و از طرف آنها که همراه آنها باشیم و به جای پیچیدن نسخههای سیاسی و حزبی شداد و غلاظ ، از آنها بیاموزیم و در رساندن صدای واقعی کارگران کوشش کنیم. ویژه نامه کارگری سلسله اعتصابات و اعتراضات کارگران پروژه ای نفت و گاز و پتروشیمی خود را در این راه همگام با کارگران ایران و صدای یکایک آنان می شناسد .
دادههای آماری ما از نتایج روزشمار کارگری در سال گذشته، همچنین نشان میدهد که فراوانی حرکات سازمان یافته سراسری کارگری در رشتههای گوناگون، نسبت به حرکات جداگانه و در برابر کارفرمایان منفرد، افزایش چشمگیری پیدا کرده و حتی در برخی گروهها، مثل معلمان، این نسبت برتری یافته است. هم چنین فراوانی حرکات کارگری در برابر نهادهای دولتی نسبت به حرکات جداگانهی منفرد در محیطهای کار نیز افزایش یافته است. این دو جنبه، حاکی از پیشروی سازمانیافته، آگاهانه و هوشیارانهی کارگران کشور در سال گذشته است و نشان میدهد که آنها به عنوان طبقهای واحد و متحد و رزمنده وارد میدان مبارزهی طبقاتی میشوند.
این پیشروی شگفتآور طبقاتی کارگران در سال گذشته، که علیرغم همهی دشواریها و سختتر شدن شرایط، فلاکت اقتصادی و ویرانی تولید، فضای نومید کنندهی بعد از سرکوب خونین قیام سال ۱۳۹۸ زحمت کشان و حاشیه نشینان، که به بهای جان هزاران نفر و اسارت و شکنجهی بسیارانی تمام شد، و هم چنین هراس از کشتار عمومی بیماری همهگیر کرونا، در تاریخ جنبش کارگری کشور ما بی سابقه است.
مجله روز شمار کارگری شماره دو / در برگیرنده روز شماره دو هفته از چهارشنبه۳۱فروردین تا پنجشنبه۱۵اردیبهشت۱۴۰۱برابرپنجشنبه۵ مه ۲۰۲۲ شما می توانید از این آرشیو برای بهره گیری از فرایند مبارزات زنان - معلمان - دانشجویان - کارگران واحد های گوناگون با خبر گردید و لینک این سایت را در اختیار دیگر علاقه مندان به جنبش کارگری ایران و دیگر دوستان خود انتقال دهید ... با احترام / امیرجواهری لنگرودی
اینان هراس شان زیگانگی ماست، باید یکی شویم!
باید برای کارکرد عملی آن دست به اقدام زد و با تقویت همگراییهای گسترده دست به کار شد. مبارزات جاری در پیگرد تحرکات میدانی و خیابانی، زمینۀ مناسبی برای تحقق سازمانیابی لازم و ضروری است. واقعیت این است که توده عظیم مزد و حقوق بیگران در شرایط کنونی با مشکل پراکندگی مواجه اند و این مسئله خود هشداری است که علیرغم ادامه کاری و ازخودگذشتگی و مبارزه مستمر و روزانه و علیرغم اعلام همبستگی و همدلی آشکار و واقعی میان فعالان جنبشهای اجتماعی، بدون یک همکاری جدی و سازمانیافته و سراسری در میان تمامی کارگران و زحمتکشان، قادر به مقابله با سیاستهای ضدکارگری حاکمیت سرمایه داری و تغییر شرایط موجود نخواهیم بود. باید تنها با برجسته کردن توقف نیروهای سرکوب ، احضارها - بازداشت و زندان کشاندن ها و اخراج ها و بیکارسازی و حتی تبعید ، همه موانع را در این وجوه دید یا گفت و گیرهای دیگری نیز در این موانع تراشی عمل می کنند ؛ جای دارد که همه این موانع بدون کمترین چشم پوشی به عینه درسطح جنبش بازتاب یابد تا الزامی برای تقویت همگرایی ها درسطح جنبش مطالباتی سال پیشروی در اول ماه مه امسال ۱۴۰۱ بیش از پیش تجلی پرشکوه خود را به نمایش گذارد .
چه نیک گفته است، ابوالقاسم لاهوتی:
بهر آزاد شدن ، در همۀ روی زمین
از چنین ظلم و شقا
چارۀ رنجبران، وحدت و تشکیلات است
حکومت جمهوری اسلامی، احضارروزانه، بازداشت و زندان فعالان کارگری و اجتماعی را دردستورکارخود دارد. هم صف شدن زندان سیاسی ازفعالانی مانند:
اسماعیل عبدی، اسماعیل گرامی، سپیده قلیان، آتنا دائمی، زینب جلالیان، نسرین ستوده، کیومرث سلوکی، عثمان اسماعیلی و محمود صالحی و بیشمارانی دیگر که نام شریفشان، فهرست بلند بالایی خواهد بود، نشانهی امنیتی کردن جامعه در دوران انتصابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ است.
درجامعهی ما چند رخداد بزرگ اجتماعی وسراسری درجنبش ضد استبدادی ۸۸ و جنبش عظیم تودهای دی ۹۶ وتحرک بزرگ مردم درآبان ۹۸ مشروعیت و قدرقدرتی نظام را به چالش کشید، اصطلاحاً شاخ نظام را شکست؛ به دیگرسخن، آنگاه که مردم درخیابانها فریاد کشیدند: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» نظام دریافت که مردم درصدد این هستند که راه پیشروی آنان را تنگ و تنگتر کنند. این شد که حاکمیت نیز، شمشیرازنیام برکشید وبه قتل، احضار، زندان و تبعید فرزندان مردم و سرکوب گستردهی جنبشهای مطالبهگر درسطح جامعه برآمد.
رخداد مرگ دوکارگرجوان معدن کار،درمعدن طزره دامغان ازسلسله معادن چهارگانه البرزشرقی، انگاری همه موجودیت موفقیت آمیزاول ماه مه ، یازده اردیبهشت سال ١۴٠٠ را سیاه وکدرنمود.
در ابتدای این یادداشت ، این پرسش اساسی مطرح است : چه عاملی مرگ دو کارگر معدن طزره را در روز تعطیلی اول ماه مه در شرایط جامعه ایران معنی می بخشد ؟
پاسخ اینستکه چرا باید کارگر در روز تعطیلی اول ماه مه، روزهمبستگی بین المللی طبقه کارگر، برسرکارباشند تا جان بسپارند وخانواده و جامعه ای را داغ دارخود سازند؟
تقریبا روزی نیست که صدای زحمتکشان دیروز و معترضان امروز یعنی بازنشستگان سر فراز را در این جا و آن جای جغرافیای اعتراض ایران نشنویم . سیمای آتش زنه بازنشستگان نه فقط دربازنشستگان تامین اجتماعی - نیروی لشکری و کشوری بلکه بازنشستگان کارگری- فرهنگی- فولادی- معدنی وبازنشستگان سخت وزیان آور متجلی است . این نیروها گاها توامان و و گایه بشکل مشخص این جا وآنجا کف خیابان را نه تنها درکلان شهرتهران و یا درسطح استان های آذریایجان - اصفهان - مشهد - شیراز - کرمانشاه - کرمان - اهواز - بلکه درکرج - قم - قزوین - اراک - یزد - رشت - ایلام - خرم آباد - بجنورد- شوش دانیال و هفت تپه - کاشمر - نیشابور- بهشهر مازنداران - نوشهر - شوشتر- اندیمشک - زنجان - دزفول و.... به پیکاربی امان خود درسرما وگرما، برف وباران به نمایش درمی آورند!.
دفتر اعتراضات سال ۱۴۰۰ در پایان سال گذشته با کشاکش جرقههای اعتراضی و اعتصاب غذای زندانیان سیاسی زن و مرد در حمایت از اسماعیل عبدی، معلم زندانی، درون زندانها و در نقاط مختلف کشور گشوده شد و با آغاز تعطیلی نوروزی، در روزهای تعطیل، اعتصاب کارگران هفت تپه در شوش و اعتراضات فرهنگیان،بازنشستگان و ضربآهنگ فرارویی به اعتراضات و اعتصاب گستردهی سراسری در اول ماه مه ۱۴۰۰ را در ادامهی «اعتصاب نوروزی آغاز قرن» درون زندانها تشدید کرده است!
سال ۱۴۰۰ را هم «حضرت آقا» با شعار «تولید، پشتیبانیها و مانعزداییها» نامگذاری کرد.
این همه آوازها از «حضرت» است!
چند سالی است که خامنهای با نامگذاری نوروزی هر سال به زعم خود، خط فعالیت و اهداف آن سال را مشخص میکند؛ بهعنوان مثال سال ۱۳۹۶ با شعار: «اقتصاد مقاومتی ، تولید و اشتغال» و سال بعدتر ۱۳۹۷ را با عنوان سال «حمایت از کالای ایرانی» خواند. سال ۱۳۹۸ را نیز سال «رونق اقتصادی» معرفی کرد و سال ۱۳۹۹ را نیز سال «جهش تولید».
اگر از آسمان سنگ شرر و فتنه ببارد، این عجوزکان از قرون و اعصار رها شده، همان مینمایند که هرسال در نوترین روز سال بر منجنیق فتنه میبارند و مشت بر سندان میکوبند تا لاطائلاتی را به نام پیام نوروزی با نامگذاری مهریهی بهبود اقتصادی تحویل مردم دهند و دیگرهیچ.
در مجلهی روزشمار کارگری دوهفتهای پیشروی، افزون بر هفده (۱۷) خبر از فعالیتهای گروهبندیهای گوناگون معلمان، عمدتاً آموزشیاران نهضت سوادآموزی را در کنار دیگر گروههای معلمان مانند: مربیان پیش دبستانی، معلمان نیروهای رسمی، نیروهای غیر رسمی، نیروهای موظف، نیروهای غیر موظف، معلمان حقالتدریس، معلمان خرید خدمت، معلمان شاغلِ حق التدریس، حقالتدریس آزاد، سرباز معلمان، مدرسین طرح امین، مدرسین قرآن، معلمان باز نشستهی حقالتدریس و... را میتوانید بخوانید. این همه عنوان و دستهبندی کردن معلمان، ناشی از کمبود شدید معلم و ترس از خالی ماندن کلاسهای درس، خاصه در دورهی همهگیری ویروس کُووید ۱۹ است.
در حالی که کمتر از ۵۰ روز تا آغاز سال ۱۴۰۰ باقی مانده است، قلب لایههای گوناگون اردوی میلیونی کارگران دربارهی تعیین نرخ دستمزد برای سال پیشرو، همچنان پُرتپش میزند. عقب ماندگی حقوقهای عقب افتاده از یک سو و مشکلات زندگی و دوران طاقت فرسای کرونایی و بیکاری میلیونی، فروریزی نظام تولید و بحران اقتصادی حاکم برجامعه، از سوی دیگر باعث شده تا این نگرانی هر روز بیشتر از روز گذشته دهن باز کند....
امروز و در دل مرگ آفرینی ویروس کووید ۱۹ در سراسر کشور، بی سیاستی حاکمیت و اعمال سیاستهای نابخردانهی شخص اول نظام، در مقابل واکسنه کردن جامعه ما شاهد تکانههای وسیع و گستردهی اعتراضات سریالی در جای جای کشور طی هفتههای اخیرهستیم.
ازجمله: تحرکات سریالی پرستاران و کارکنان بیمارستانها، دوشنبههای کشاورزان اصفهانی، تحرکات سریالی کارگران شهرداریها در برابر پیمانکاران، اعتراضات سریالی کارگران سهام عدالت کشور، اعتصاب کارگران پتروشیمی سنندج، اعتراضات سریالی کارگران راه آهن، اعتراضات سریالی کامیونداران در جای جای کشور، اعتراضات روستائیان به حقابه، تحرکات دور تازه کارگران هپکو، از رمق نیافتادن حرکات کارگران نیشکرهفت تپه، تحرکات سریالی کارگران پالایشگاهها و آغاز حرکات کارگران و کارکنان نفتگر... مجموعهی این اعتراضات رو به گسترش نشانگر آناست که نیروهای مطالبهگر دریافتهاند که: «فقط کف خیابون، به دست میاد حقمون» و تداوم اعتراضات در خیابان اسن که پاسخگوی حق آنان در دوران سخت کروناییست.
روزشمار کارگری هفته طی هفته های گذشته تا به امروز تمامی تحرکات بازنشستگان را بازتاب داده است. گروههایی از بازنشستگان مطالبه گر با همه مشکلات جسمی و کبّرسن، در شرایط کرونایی تا به امروز در بیش از بیست شهر به خیابان آمده اند و بر مطالبات خود تاکید کرده اند و با طرح شعارهایی نظیر «فقط کف خیابان / به دست میاد حق مان!» صراحت داده اند که اعتراضات سریالی را همچنان تا رسیدن به مطالبات شان ادامه خواهند داد. درست به همین دلیل است که برابر برخی گزارش ها، برخوردهای امنیتی و تهدیدات و تلاش های عوامل وابسته به این نیروها برای ایجاد تفرقه در میان بازنشستگان بیشتر شده است.
هم سرکوبگران، هم بازنشستگان و هم سایر گروههای هم سرنوشت با بازنشستگان تامین اجتماعی، از ظرفیت هایی که مطالبه گری سریالی و فرصت های همگرایی ایجاد می کند، شناخت کافی دارند.
پرستاری به عنوان یکی از دشوارترین شغلها، بعد از کرونا سختتر هم شده است. پرستاران بمثابه کادر درمان در صف اول مقابله با ویروس کرونا قرار دارند.
تصاویر بالا از دل تصاویر اخبار روز شمار کارگری هفته و خبرهای مربوط به پرستاران، ترافیک خبری ویژهای از این نیروی سخت کوش جامعه ما در دوران سخت و پُرتعب کرونایی را نشان میدهد.
برپایهی گزارشات مندرج در روز شمار هفته، در دورهی اخیر پرستاران به اشکال گوناگونی مانند: تجمع در محیط کار، ارسال نامهی اعتراضی، تهیهی طومار، راهاندازی پویشِ «اجرای قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری» و اعتراض خیابانی، مشکلات خود را عنوان کردهاند، اما علیرغم وعدههاییکه به آنان دادهاند، مطالبات آنان همچنان بی پاسخ مانده است و مقامات مسئول نظام جمهوری اسلامی، خواستههای این نیروی رنج و کار جامعهی ما را خاصه در شرایط کرونایی، بی توجه و تعارف به یکدیگر پاس می دهند تا پاسخ قانع کننده و کاربردی و کارساز به پرستاران آنان نداده باشند.
.... در طول اعتصاب طولانی مدت کارگران نیشکر هفت تپه، مجموعه دیدارها و دخالتگری نمایندگان کمیسیون اصل ۹۰ مجلس، تدارک جلسات مختلف در مجلس اسلامی، تحقیق و تفحص دیوان محاسبات، بهعنوان بازوی نظارتی و اصلی مجلس اسلامی ، دخالت سازمان بازرسی کل کشور، روشدن پروندهی مفاسد اقتصادی کارگزاران نیشکر هفت تپه (اسدبیگیها و رستمیها و همپالهگیهای آنان) در دستگاه قضایی، جابجایی در سطح مسئولین سازمان خصوصی سازی، کشاندن پای نمایندگان دولت به این موضوع در کنار استاندار خوزستان (غلامرضا شریعتی) و سر انجام دخالتگری «هیئت داوری» نشان داد که سه قوه سیاست گذار (دولت، مجلس و قوه قضایی) همه دست اندرکارند تا این در برهمان پاشنه بچرخد و هیچ گرهی از مشکلات کارگران وا نشود!
درایران و خارج از ایران، بازنشستگان جزء گروههای فراموش شده جامعه مزد و حقوق بگیران هستند. برآنم تاکید بورزم؛ بازنشستگان امروز، کارگران، معلمان و مزدبگیران دیروزند تا نشان بدهم که درشرایط امروزین زندگی شان که باید دوران استراحت و آسوده گی باشد، همچنان درکارند تا به قول و قرارهای لازم خود دست یابند.....
.... در پهنهی رودرروییها از آنروز تا کنون، این خیل وسیع جمعیت ۹۹ درصدی جامعهی ما یعنی کارگران، معلمان، پرستاران، سایر مزد بگیران جامعه مانند بازنشستگان کشوری، لشگری و فرهنگی و بازنشستگان «مشاغل سخت و زیان آور» امروز که کارگران و کارمندان دیروزند به همراه خانوادههایشان و حتی بیکاران امروز که کارگران دیروزاند، دانشجویان و فارغ التحصیلان، عملاً به دشوارترین شکل ممکن روزگار میگذرانند.
دشواری زندگی و معیشت این جمعیت میلیونی، امروز در تمامی زمینهها خود را در وضعیت کارگران قراردادی و روزمزد، خاصه کارگران ساختمانی و دست فروشان، زنان سرپرست خانواده که در متروها دستفروشی میکنند، باربران و کولبران با بسته شدن خطوط مرزی خطه کردستان و کودکان کار، نیروی وسیع زحمتکشان روستایی و مشکلات تولید آنان... همه و همه خود را نشان داده است. به گونهای که پیگیری گزارشهای نوشتاری و تصویری آن در سطح شبکههای مجازی استخوان خرد میکند!....
دادگاه میرعلی اشرف عبدالله پوریحسینی، رئیس سابق سازمان خصوصی سازی در دست انجام است.
در وارسی کاسبکاران اقتصادی طی یک و دو سال اخیر ما شاهد دادگاه فرمایشی و نمایشی بابک زنجانی با قاضی مقیسه - اکبر طبری، معاون اجرایی سابق حوزه ریاست قوه قضائیه به ریاست قاضی بابایی - دادگاه پرونده هفت تپه اسدبیگی و شرکاء به ریاست قاضی مسعودی مقام و ... دادگاه اخلال ارزی ۶۰ میلیون یورویی و غیره را شاهد بوده ایم. همه این دادگاهها در پیکره بی در و پیکر دستگاه قضایی اسلامی - غیر از مورد زندان بلند مدت تراشیدن برای اکبر طبری که از قول غلامحسین اسماعیلی آمده است :« محکومیت اکبر طبری به ۵۸ سال و ۹ ماه و ۲۰ روز حبس و هزار میلیارد ریال جزای نقدی، در صورت قطعی شدن دادنامه، براساس قانون مجازات اشد ۳۱ سال حبس قابل اجرا است» - بقیه تا به امروز بی نتیجه مانده است . در این میان تنها فعالان معلم - کارگر - زنان - دانشجویان - دبیران کانون نویسندگان و مدافعین محیط زیست و اقلیت های ملی و مذهبی نظیر ( بهائیان و دراویش ) مستوجب مجازات و زندان و در بدترین وضعیت به شلاق کشاندن حق خواهی کارگر شناخته شده پارس خودرو داود رفیعی و مجازات اعدام فعال رسانه ای و مسئول کانال تلگرامی "آمدنیوز"، روح الله زم را شاهدیم.
۷۴ ضربه شلاق برگردهی کارگر اخراجی داود رفیعی؛ این است رأفت و عدالت دستگاه قضایی در حاکمیت ضد کارگری جمهوری اسلامی ایران! انتشار تصویر رد خونین شلاقها بر پشت نحیف کارگر، امروز و در سطح شبکههای اجتماعی از داود رفیعی، مرد سال ساخته است. کافی است نام "داود رفیعی" را در گوگل جستجو کنید و آنگاه نفرت مردم را که تاوان این عمل سراسر ننگین و ضد تاریخی نظام در ماه آذر است، را ببینید. از منظر جامعه و جنبش آزادیخواهی ایران در داخل و خارج از کشور، این جنایت قرون وسطایی به نشانهی انتقام سخت آمران و عاملان جمهوری اسلامی بر بدن کارگر مبارز پارس خودرو، که تنها به دلیل فعالیت صنفی و در اعتراض به حکم اخراجش صورت گرفته است، نفرت و خشم همگان را برانگیخته است.
مدخل بحث:
این پرسش اساسی برای جامعهی کارگری و بیکاران سرگردان ما مطرح است: تکلیف میلیونها نفری که به دلیل رکود اقتصادی از انتهای سال گذشته تا به امروز، گروه گروه بیکار شدهاند یا خواهند شد، چیست و چه کس و کسانی پاسخگویند؟ دستیابی بدین پاسخ به کنکاش خبرهای روزشمار کارگری هفته انجامید که با هم مروری بدان خواهیم انداخت.
ایران امروز به مرحلهی سوم پیشرفت اپیدمی کووید ۱۹ رسید و این ویروس همواره در جای جای کشور مرگ میآفریند و همین مرگ روزافزون، حاکمیت اسلامی و دولت روحانی را بعد از دورهی طولانی مقاومت مقابل ویروس، سرانجام آنچه از شهر مقدس قم به دیگر شهرها سرازیر شده بود و پذیرش «مرگ حق است» و به هیچ گرفتن زندگی مردم، برآن داشت که در برابر بحران عظیم و فلاکت بار اقتصادی عقب نشینی کنند و به نوعی بعد از وضع برخی جریمه تراشیها و نتیجه نگرفتن از آن، سرانجام مردم را طی بخشنامهای به خانه نشینی وا بدارند.....
آزادی فعالان دستگیرشده و زندانی، بازگشت به کار پانزده تن از کارگران اخراجی و اعلان تعیین تکلیف با اسدبیگی و شرکاء و حدت گرفتن اخبارمربوط به صنعت نیشکرهفت تپه، برآنم داشت کارنامهی طولانی مدت اعتراض و اعتصاب کارگران هفت تپه، از خرداد ماه ۱۳۹۹ به این سو، خاصه در برابر آنچه طی دو ماه مهر و آبان کارگران هفت تپه روزانه به شکل ناباورانهای با آن مواجه بودند را موشکافانهتر و بر پایهی مواضع سندیکای نیشکرهفت تپه، بهمثابهی تشکل پایدار و مستقل در جنبش اتحادیهای ایران - که تبلور مواضع آنان را میبایست در کانال تلگرامی سندیکای هفت تپه دنبال کرد – پیگیری و مطرح کنم. دراین میان تلاشم برآنستکه فرایند پیشرفت این مبارزات و تأثیرآنرا در مقابله با سیاست خصوصی سازی بر کل جنبش کارگری ایران مورد داوری همگانی قرار دهیم.
آنچه در صحنهی عمومی جامعهی ما دیده میشود، نشانگر این است که بحران عمومی کشور از فاجعه عبور کرده و به طرف یک چیز عجیب وغریب در حال پیشروی است. اینکه مردم تا کجای کار تحمل کنند و کی و کجا خود را سازمان بدهند، نقشهی پیش روی ماست؛ شاید همچو آبان ماه ، آبانی دیگری از راه برسد. آن روز دیر نیست!
دراین روزهایی که کرونا در داخل ایران و زندانهای کشور بیداد میکند. برای آزادی هر کارگر مطالبهجو و فعال اجتماعی و فرهنگی عدالت طلب که حقوق خود را مطالبه میکند، آنگاه که بازداشت میگردد، میلیونها تومان وثیقه میگیرند یا وقتی میخواهند بر حقوق ناچیز کارگران و کارمندان عادی مالیات ببندند، با طرح دو فوریتی و به سرعت نور آن را تصویب کرده و به مرحلهی اجرا میرسانند. اما برای صاحبان سرمایه، خواه مالکان خانههای خالی باشند و یا حجرهدارانِ کلان و... چندین دوره بررسی میکنند اما در نهایت سعی میشود آن را به فراموشی بسپارند. یک نمونه گرانی مسکن مهر، که «گرانی مسکن» همچنان رکورد میزند. ایلنا از گزارش اخیر وزارت مسکن و شهرسازی خبر داده که نشان میدهد که از ابتدای ۹۷ تا تابستان ۹۹، قیمتِ مسکن حدود ۵۰۰ درصد رشد داشته است؛ محاسبات رسمی نشان از افزایش ۱۱۰ درصدی قیمت مسکن در یک سال گذشته دارد و همه دادهها موید عمق فساد موجود است. تناقض آپارات موجود، برای پیشرفت کار خود قانون میسازد. مثلاً از منظر اینان، تراکم فروشی قانونی است. میلیونها مترمربع هوای عمومی تهران را میفروشند که برجها و مجتمعهای آنچنانی بسازند و قانونی است ولی حاضر نیستند یک متریا نیم متر زمین در خیابان را در اختیار یک دست فروش قراربدهند و غیرقانونی است. راست هم میگویند غیرقانونی است و سدمعبر... به عبارتی تو میتوانی هزار متر هوا را با پرداخت پول به شهرداری به اشغال خودت در بیاوری.
درباب بحران مسکن؛ اگربخواهیم بی تعارف صحبت کنیم، این کلاف سردرگم نیزبه مانند همهی آنچه که درعرصهی اقتصاد ایران میگذرد مافیای خودش را دارد. دولت قانونی را به عنوان مالیات برخانهی خالی تصویب کرده، اما به گفتهی دکتر حسین راغفر اقتصاددان، ارادهای برای اجرای آن ندارد: «مافیای مسکن در مجلس هم رخنه دارد که این افراد اجازه نمیدهند مالیات برخانههای خالی به اجرا برسد و به بهانههای مختلف دراجرای آن سنگ اندازی میکنند». به گفتهی راغفرورود بانکها به عرصهی ساخت و ساز ملک به عنوان یک سرمایه گذاری، موجب قفل شدن منابع بانکی شده و همین مسئله و نبود پول یکی از اصلیترین عوامل رکود بازارمسکن است.
بحران مسکن در برابر بساز و بفروشهای در مقیاس بزرگ و آرشیتکتها و مهندسان سازهای که به دستگاه پول سازی وابستگی تقریباً مطلق دارند، مدام راه حل و نسخهی ناپیچیده میپراکنند که ای بابا ما خانه کم داریم و این است علت افزایش قیمت و تب آلودگی بازار مسکن و این درحالیستکه «حدود دو میلیون و ۵۰۰ هزار واحد مسکونی خالی در کشور وجود دارد، حال اگراین مساکن با وضع مالیات برخانههای خالی به درستی ساماندهی شود، میتوان بازار پرتلاطم مسکن را مدیریت کرد.»
بحران مسکن بدون تغییر ریل اساسی اقتصاد ایران و پایان دادن به سیاست های نئولیبرالی و تاخت و تاز «باز آزاد» و «دست نامرعی» آن، بدون برچیدن بساط حاکمیتی که پاسدار اصلی رویکرد بحران زده کنونی است، بدون درهم شکستن بورژوازی مستغلات و بیرون کشیدن مسکن از بازار دلالی و سوداگری و تبدیل آن به وزنه ای برای احیای اقتصاد و افزایش اشتغال از طریق تولید مسکن اجتماعی، بدون قدرت متشکل بی خانمان ها و بدمسکن ها، اجاره نشین ها در قالب اتحادیه های مستقل نیرومند، نه تنها حل نخواهد شد که سلب مالکیت مسکن گسترده تر، خشن تر و پیامدهای مخرب آن بربافت اجتماعی دامنه دارتر خواهد بود....
بحران کرونا و تعطیلی مراکز آموزشی یا آنلاین شدن این مراکز، غیررسمیکاران در حیطه ی آموزش را از امرارمعاش ثابت محروم کرده است؛ دراین شرایط، حقوق معلمان رسمی پرداخت میشود اما بسیاری ازنیروی کارشاغل درحوزه ی آموزش ازدریافت دستمزد ودرآمد بازماندهاند. مربیان مهدکودکها یکی از این گروهها هستند. با بسته شدن مهدکودکها به خاطر کرونا، چند هزار مربی شغل خود را از دست دادند واین مراکز تا آستانه ی ورشکستگی پیش رفتند. مربیان مهدکودکها به امید اینکه نمایندگان مجلس فکری به حال آنها کنند، مقابل مجلس تجمع کردند. سازمان دهندگان این مجموعه که چندین سال سابقهی کاردارند، خواستار جذب در سیستم آموزش و پرورش هستند؛ آنها از بلاتکلیفی شغلی به ستوه آمده و می گویند: « در حال حاضر جذب ما مربیان در هالهای از ابهام قرار دارد؛ ما کاردیگری به جز تدریس بلد نیستم و با شرایط فعلی، در تامین نان شب خود درماندهایم.»
با همه تلاشهایی که فعالان حقوق کودک طی این سالها داشتند و هزینهی بس سخت بیکاری از کار، دستگیری و زندان و تبعید را به جان خریدهاند، همچنان قانون منع کار کودک درعمل هیچ جایگاهی ندارد و کمترین امیدی به تغییر، در شرایط موجود نیست. مگر اینکه در سلسله اقدام جنبش تودهای و با بهپا خاستن همهی کنشگران اجتماعی، چهرهی شهر را از وجود کودکان زبالهگرد پاک کنیم. تا زمانی که این نشود، مافیای شکم پرست و دستهای توطئهگر، دلالی و واسطهگری با سودجویی تمام ازهرمنفذ و سوراخی، آیه و فتوای آیتی نوخاله، سود میجویند و به کثیفترین شکل ممکن به دور از چشمان جامعه در نبود رسانههای مستقل از کودکان خیابانی وکار، این نیروی برده دارانه، ارزان و خاموش بهرهکشی خواهند نمود. اما در برابر کارگران شهرداریها، همانگونه که پیشتر آوردم، هیچ راهی جز ادامه اعتراض و اعتصاب و سازماندهی سریالی اعتراضات به پهنهی محلات شهرها و گره خوردن با مردم پیرامون، ضمن طرح مشکلات خود از وجود پیمانکاران، اتحاد و به هم پیوستگی تحرکاتشان با استفاده از ظرفیتهای جدید شبکهسازی در اینترنت، به هم پیوستهشدن ها و با افزایش دامنهی آن، تأثیراعتراضات خود را نیزبیشترازپیش سازند. دستیابی به این مهم برای رفتگران زحمتکش در شرایط فعلی ممکن است.
در بستر چنین بده و بستان ناسالمی، کارگران زیادی تحت تأثیر برونسپاریهای بیقاعده هستند و مشکلات معیشتی فراوانی دارند. لایه لایه شدن کارگران شهری طی قراردادهای پیمانکاری و مواجهه با پیمانکاران متفاوت، هرچه بیشتر باعث تضییع حقوق کارگران شهرداریها شده است. آیا زمان حذف و خلع ید پیمانکاران نرسیده است؟ امروز کمپین سازمانیافتهی علیه خصوصیسازی، خلع ید بخش خصوصی ناظر بر همین لغو شرکتهای رانتخوار پیمانکاری، حلقهی جدی رودرویی نیروی کار و سرمایهی جامعهی ما است و که در مبارزات کارگران شهرداریها نیز برای آن باید طرح و نقشهی راهنمایی روزانه سازمان داد. کارگران شهرداریها در پهنهای به وسعت تمام کشور با مشکلات یکسان و مطالباتی واحد مواجهند که میتوانند با اتحاد و بههم پیوستگی با استفاده از ظرفیتهای جدید شبکهسازی در اینترنت، به هم پیوسته و اعتراضات خود را وسعت بخشند و با افزایش دامنهی آن تأثیر اعتراضات خود را نیز بیشتر از پیش سازند.
نه فقط فرهنگیان که بازنشستگان، کارگران، کارکنان و حقوق بگیران بخش های مختلف اقتصاد کشور در حمایت و همبستگی با گروههای حداقل بگیر و بی ثبات کار فرهنگیان ذینفع اند، زیرا پاره پاره کردن اشتغال در مشاغل دارای ماهیت مستمر، شکل دادن به لایه های محروم تر مزدی، ایجاد دسته بندی میان فعالان صنفی و جلوگیری از وحدت صنفی آنان برای درهم شکستن هر چه بیشتر مزد و مزایا و برده دارانه تر کردن شرایط اشتغال، نپرداختن دستمزدها و حق بیمه ها شتری است که پشت در همه بخش های اقتصاد کشور و همه مزد و حقوق بگیران خوابیده است.
نه فقط فرهنگیان که بازنشستگان، کارگران، کارکنان و حقوق بگیران بخش های مختلف اقتصاد کشور در حمایت و همبستگی با گروههای حداقل بگیر و بی ثبات کار فرهنگیان ذینفع اند، زیرا پاره پاره کردن اشتغال در مشاغل دارای ماهیت مستمر، شکل دادن به لایه های محروم تر مزدی، ایجاد دسته بندی میان فعالان صنفی و جلوگیری از وحدت صنفی آنان برای درهم شکستن هر چه بیشتر مزد و مزایا و برده دارانه تر کردن شرایط اشتغال، نپرداختن دستمزدها و حق بیمه ها شتری است که پشت در همه بخش های اقتصاد کشور و همه مزد و حقوق بگیران خوابیده است.